ღღღ فقط برای تو ღღღ

با سلامى ب زيبايى يك لبخند...

پاييز سختى بود...
روزهاى سختى رو گذروندم.
خيلى از شبها رفتن و هنوز عادت تا صبح بيدار موندن از سرم نپريده...
من نميگم خسته م چون از ما بدترهاش هم هس...
خدا ميدونه خيلى ها بودن مثل من... تو اون سكوت... تو شب يلدا، ب سختى شب شون رو صبح كردن!
پاييز تموم شد... ديگه نه صداى خش خش برگى هس، نه سكوتى... من ميمونم اما خاطراتو ميسپارم ب جاده ها، ب مسيرى ك ديگه هرگز پامو توش نميزارم. با پايان پاييز منم برگشتم. ببخشيد نبودم